انسان کیست؟
داشتن عقیده صحیح درمورد انسان برای ما به همان اندازه مهم است که داشتن اطلاعات صحیح درباره خدا اهمیت دارد… البته این اطلاعات برگرفته از کلام خدا می باشد.
در کتاب پیدایش نوشته شده است که هنگامیکه خدا آفرینش آسمانها و زمین و جمیع گیاهان و حیوانات را به پایان رسانید آنگاه انسان را بصورت خود آفرید (یعنی من و شما) او انسان را زن و مرد آفرید (فصل های اول و دوم پیدایش).
این تعلیم بدین معنا نیست که خدا دارای بدن می باشد و بدن انسان را شبیه بدن خود آفرید؛ بلکه مقصود اینست که انسان روحاً شبیه خدا آفریده شد. خدا به انسان عقل داد تا بتواند استدلال نماید؛ به او قلبی داد تا بتواند با آن محبت کند؛ وجدانی بخشید تا بتواند خوب و بد را تشخیص دهد؛ اراده بخشید تا کارهای نیکو و خوب را انجام دهد؛ زبان عطا فرمود تا بتواند سخن گوید و به او روح داد تا بتواند بوسیلۀ آن با خدا مصاحبت و دوستی داشته باشد. از این جهت انسان اشرف مخلوقات خدا محسوب می شود.
خدا به هر انسانی اراده آزاد بخشیده است. تا خود او با میل خود آفریننده خویش را اطاعت و محبت و خدمت نماید. میل و آرزوی خدا این بود که مردم در جهان به منزلۀ فرزندان روحانی او باشند و خدا را همچون یک پدر و یکدیگر را همچون برادر و خواهر محبت نمایند و اراده او را با شادی در این زندگی زمینی خود بانجام رسانند.
ولى با تأسف باید گفت که اراده و ميل خدا براي انسان انجام نشد. انسان بجاى اینكه آزادى اراده خود را در راه اطاعت و خدمت خدا بكار برد برعكس بطوریكه در بابهاي دوم وسوم پيدایش ذکر شده از این استعداد خود براى مخالفت با خدا استفاده کرد. خدا به والدین اوليه ما آدم و حوا دستور داد که از ميوه درخت معرفت نيك و بد نخورند. این درخت در وسط باغ عدن بود جایی که خدا انسان را در آنجا قرار داد خدا به آنها فرمود که اگر او را اطاعت ننمایند و از ميوه این درخت بخورد حتماً خواهند مُرد. شيطان بصورت مار داخل باغ شد و حوا را راضى کرد که از ميوه آن درخت بخورد. سپس حوا آنرا به آدم داد و ادم هم از آن ميوه خورد. این عمل والدین اوليه ما تنها یك اشتباه معمولى و یا خطایى از راه بى فكرى نبود بلكه عصيان عمدى بر ضد خالق بود. به عبارت دیگر آنها مي خواستند خدا شوند. انها مایل نبودند مطيع اراده خدا گردند بلكه مي خواستند اميال خود را انجام دهند.
نتيجه چه شد؟ خدا آنها را به شدت سرزنش نمود و از باغ بيرون راند تا در جهان پر درد و رنج زندگى کنند. بدترین مسئله این بود که آدم و حوا آن اتحاد و نزدیكي با خدا را از دست دادند و در نتيجه کاملا عوض شدند. قبلاً مقدس و عفيف بودند ولى اکنون کثيف و گناهكار شدند. قبل از آنكه نافرمانى آنند قادر بودند آنچه خدا از آنها انتظار داشت بخوبى انجام دهند؛ ولى حالا هرچند حقيقت را مي دانستند؛ اما قدرت لازم براى پيروى از آنرا نداشتند. تدریجاً از آنچه خوب بود متنفر گردیدند و به آنچه شرارت آميز بود علاقمند شدند.
این طغيان بر ضد خدا؛ در کتاب مقدس گناه ناميده مي شود و نتيجه آن مرگ است. این شرح اولين گناه انسان براي ما بينهایت مهم است زیرا بوسيله آن مي توانيم به وضع و حالت انسان کنونى پى ببریم. مردم جهان مانند آدم و حوا در ابتدا آفرینش عفيف و مقدس نيستند. براى درك این حقيقت نياز نداریم دیگران را نگاه کنيم بلكه فقط کافى است به قلوب خود بنگریم. آیا اغلب آنچه را که مي دانيم نادرست است انجام نمي دهيم؟ اظهار مي داریم که دروغگویى صحيح نيست ولى گاهى خودمان کلمات نادرست مي گویيم. بخوبى مي دانيم محبت از نفرت برتر است؛ ولى چه بسا از دیگران نفرت داریم! چرا این کارها را مي كنيم؟ زیرا از والدین اوليه خود ماهيت و ذات گناه الود آنرا به ارث برده ایم و مانند آنها نه مایل هستيم و نه قدرت داریم که ميل و اراده خدا را بطور کامل انجام دهيم. هنگاميكه طفلى در جهان متولد مي شود به ظاهر پاك و بيگناه است ولى بزودى شرارت در او ظاهر مي شود همانطوریكه حضرت داود درباره خود فرمود: “در معصيت سرشته شده ام و مادرم در گناه به من آبستن گردید” (مزمور۵۱: ۵).
همه مجبوریم تصدیق کنيم که تمامى بنی نوع بشر گناهكارند و باید با کلام خدا موافقت کنيم که مي فرماید: “دل از همه چيز فریبنده تر است و بسيار مریض است کيست که آنرا بداند” (ارمیاء ۱۷: ۹). براى همين بود که عيسى مسيح فرمود: “آنچه از آدم بیرون آید آن است که انسان را نا پاك مي سازد. زیرا که از درون دل انسان صادر مي شود خيالات بد و زنا و فسق و قتل و دزدى و طمع و خباثت و مكر و شهوت پرستى و چشم بدو کفر و غرور و جهالت. تمامى این چيز هاي بد از درون صادر مي شود و آدم را ناپاك مي گرداند” (مرقس ۷: ۲۱ الی ۲۳). خدا که قلوب تمامى بنى نوع بشر را بخوبى مي داند فرموده است: “کسى عادل نيست؛ یكى هم نى” (رومیان ۳: ۱۰). معهذا فقط یك شخص مستثنى است که از انسان بزرگتر و بالاتر است و من بعداً درباره او توضيحاتى خواهم داد. پس حالت و وضع انسان بسيار تاسف آور است! چون در نتيجه نافرمانى رابطه خود را با خدا قطع آرده است مانند گوسفند گمشده اى است که در بيابان لم یزرع و خشك نزدیك به مرگ مي باشد (اشعیاء ۵۳: ۶). چون دیگر فرزند روحانى خدا نيست دشمن خدا و اسير شيطان شده است (رومیان ۶: ۱۷). چون دیگر نمي تواند در راههاى مقدس خدا قدم بزند در واقع در گناه مرده است. (افسسیان ۲: ۱). همانطوریكه خدا به آدم فرموده بود نتيجه گناه مرگ است – مرگ جسمى و روحى.
0 دیدگاه در “انسان کیست؟”