عهد جدید
نام این بخش از کتاب مقدس به یک پیمان اشاره دارد که آغازگر دورۀ جدیدی از ارتباط خداوند با انسان است. خداوند طبق این پیمان شریعتی را که از طریق موسی عطا کرده بود برداشت، و ایمان به مسیح را شرط بخشایش گناهان انسان و رستگاری او قرار داد. نشانه و در حقیقت اصل محوری این پیمان، بخشش کلیه گناهان به واسطۀ قربانی شدن عیسی مسیح (یعنی صورت بشری خداوند) است. عهد جدید چهار انجیل کانن (متی، مرقس، لوقا، یوحنا) کتاب اعمال رسولان، نامههای رسولان مسیح و کتاب مکاشفه را در بر میگیرد.
برای مطالعۀ هر کتاب بر روی عکس آن کلیک کنید.
دربارۀ برخی بی نظمی های كليسايی
پولس در اين رساله به مطالب ذيل اشاره ميكند:
شقاق، فساد اخلاقي، مرافعات، قرباني گوشت بتها، استعمال نادرست شام خداوند، معلمين دروغين، مشكلات ازدواج، وجود روشهاي غلط در جماعتهاي كليسايي، نقش زن در كليسا، تعاليم غلط دربارة رستاخيز.
قرنتس
شهر قرنتس، مادر شهرهاي تجاري يونان بشمار ميرفت. اين شهر در ۸۰ كيلومتري غربي آتن واقع شده بود (به نقشة شمارة ۵۹ مراجعه شود)، و يكي از بزرگترين، غنيترين و مهمترين شهرهاي امپراطوري روم محسوب ميشد. جمعيت اين شهر ۰۰۰/۴۰۰ نفر بود و از اين نظر از شهرهايي چون روم، اسكندريه و انطاكيه پيشي جسته بود. شهر قرنتس بر مسير اصلي تجاري امپراطوري روم واقع شده بود و از طريق بندر اين شهر، تجارت جهاني انجام پذير ميشد. قرنتس به مركز شهوتراني مشهور بود و بدين ترتيب مركز تجمع فسق و فجور شرق و غرب بود. پولس طي دومين سفر بشارتي خويش، يعني در سال ۵۲ – ۵۳ ميلادي، حدود سه سال در قرنتس اقامت گزيد و يكي از بزرگترين كليساها را درست در مركز فلسفة يونان، بنيانگزاري نمود.
دليل نوشتن رساله
حدود سه سال پس از ترك قرنتس، هنگاميكه پولس در افسس مشغول انجام عظيمترين بخش خدمات خود بود، اقدام به نوشتن اين رساله نمود. شهر افسس در ۳۰۰ كيلومتري قرنتس در بين آبهاي درياي اژه واقع شده بود. هنگاميكه پولس در افسس بود، هيئتي از رهبران كليساي قرنتس به افسس فرستاده شدند تا دربارة بينظمي و مشكلات جدي پيش آمده در كليسا، با پولس مشورت نمايند. پولس در پاسخ، اين رساله را خطاب به كليساي قرنتس مينويسد. او قبلاً نيز براي آنها نامهاي نوشته بود كه گويا مفقود شده بود (۵ : ۹). احتمالاً نامههاي ديگري نيز در راه گم شده بودند چون اين دو شهر، بر روي مسير تجارتي شلوغ و پر رفت و آمدي واقع شده بودند و كشتيهاي متعددي در اين مسير در حال تردد دائمي بودند.
تاريخ نوشتن اين رساله بهار سال ۵۷ ميلادي، قبل از پنطيكاست بوده است (۱۶ : ۸). پولس در نظر داشت كه زمستان را در قرنتس بگذارند (۱۶ : ۵ – ۸) و همچنين هم شد (اعمال ۲۰ : ۲ و ۳).
…..
-
رسالۀ پولس رسول به افسسيان
اتحاد كليسا
يهوديان و غير يهوديان در مسيح يك هستند
پولس تمام عمر خود را صرف تعليم اين مطلب به غير يهوديان نموده بود كه لازم نيست آنها جهت مسيحي شدن ابتدا يهودي گردند. اين مورد، عدم رضايت يهوديان را فراهم نموده بود، چرا كه آنها تصور ميكردند كه شريعت موسي بالاترين قانون محسوب ميشود و بدين ترتيب با تعصب خاصي نسبت به مسألة ختنة غير يهودياني كه خود را شاگردان مسيح موعود ميدانستند، مينگريستند.
اما پولس مسيحيان غير يهودي را تعليم ميداد كه مانند صخرهاي مستحكم براي آزادي خود در مسيح بايستند. تعاليم خاص او در اين رابطه، در رسالات به روميان و غلاطيان قابل مشاهده است. او در عين حال آنان را دعوت ميكند كه بدون تعصب با برادران يهودي نژاد خود برخورد كنند و محبت برادرانه را از آنان دريغ نكنند.
پولس هرگز نميخواست كه دو نوع كليسا تحت عنوان كليساي يهودي و كليساي غيريهودي وجود داشته باشد، بلكه يك كليسا. چرا كه در مسيح، يهوديان و غير يهوديان يك ميشدند. او براي نشان دادن اتحاد مسيحي به يهوديان مسيحي شده، اشاره به هداياي نقدي ميكند كه كليساي غير يهودي براي كليساي اورشليم، جمعآوري نموده بود و او طي سومين سفر بشارتياش، آنها را به اورشليم ميبرد (اعمال ۲۱). او اميدوار بود كه اين مورد به صورت تجلي محبت مسيحي، مسيحيان يهودي نژاد را متقاعد كند تا با محبت بيشتري به برادران غير يهودي خود بنگرند.
پولس در اين رساله، بر اتحاد، جهاني بودن و عظمت غير قابل توصيف بدن مسيح اشاره ميكند. در نظر پولس عظمت مسيح تا حدي بود كه ميتوانست همه كس و همه چيز را در بر بگيرد. محبت مسيح آنقدر وسيع بود كه نه تنها همه بني نوع بشر از هر قبيله و قوم بلكه با هر گونه ايده، نظر و حتي تعصب در او جا داشتند. مسيح شخصي است كه قدرت حل هر مشكل بشري را داراست و قادر است حيات خانوادگي و اجتماعي را در هماهنگي و اتحاد خدا تنظيم نمايد (۵ : ۲۲ – ۶ : ۹). او حتي قدرت دارد كه اين هماهنگي را بين موجودات نامرئي دنياي ناديدني ايجاد نمايد (۳ : ۱۰).
رسالة به افسسيان يكي از چهار رسالهاي است كه پولس آنها را در زندان روم نوشت (۶۱ – ۶۳ ميلادي). رسالات ديگري كه پولس در زندان نوشته است عبارتاند: فيليپيان، كولسيان، فليمون. سه تا از اين رسالات، در يك زمان نوشته شدند و توسط يك پيك ارسال شدند كه عبارتند از افسسيان، كولسيان و فليمون (۶ : ۲۱، كولسيان ۴ : ۷ – ۹ ، فليمون ۱۰ – ۱۲). رسالة ديگري نيز پولس نوشته بود كه از بين رفته است (كولسيان ۴ : ۱۶).
> فصل اول > فصل دوم > فصل سوم > فصل چهارم > فصل پنجم > فصل ششم
-
رسالۀ اول یوحنا
اخلاق خشن و تند يوحنا و يعقوب، اين دو برادر ماهيگير، باعث شد عيسي مسيح آنها را «پسران رعد» بنامد. با وجود اين، محبت عجيبي بين مسيح و يوحنا بود. بودن با استاد، درس محبت را عملاً به يوحنا ياد داد، بطوري كه در اواخر عمرش او را «رسول محبت» لقب دادند، چون هر جا ميرفت تكيه كلامش اين بود: «همديگر را محبت كنيد.» در اين نامهها او نشان ميدهد كه خدا محبت است و زندگي واقعي و عالي در محبت كردن همنوعان نهفته است.
عيسي، پسر خداست.پيروان او بايد در عدالت زيست كنند.متعلقان او بايد يكديگر را محبت نمايند.
اين رساله نيز همانند رساله به عبرانيان، به نام نويسنده و مخاطبين آن اشاره نميكند. اگرچه به دليل استفادة زياد ضماير «من» و «تو» بنظر ميرسد كه اين رساله، نامهاي شخصي است، اما اينطور تشخيص داده شده است كه اين رساله، نامهاي در حال گردش در كليساهاي منطقة افسس بوده است و بوسيلة يوحناي رسول به نگارش درآمده است. تأكيد اصلي اين رساله ضرورت انجيل ميباشد و نويسنده، شنوندگان را عليه بدعتهاي بوجود آمدهاي كه بعدها ميتوانست باعث كفر و انحراف از مسيحيت واقعي شود، هشدار ميدهد.بر حسب روايات، يوحنا اورشليم را محل اقامت خويش قرار داد. او در آنجا از مادر عيسي تا آخرين لحظة عمرش مراقبت نمود و پس از سقوط اورشليم، به افسس مهاجرت كرد: شهر افسس در آن زمان بتدريج بخاطر جمعيتِ زياد مسيحيان، بصورت مركز مسيحيت درآمد. يوحنا تا زمان پيري در آنجا ماند و رسالۀ اول، دوم و سوم يوحنا و مكاشفه را به رشتة تحرير درآورد. پليكارپ، پاپياس و ايگناتوس از شاگردان يوحنا بودند كه بعدها بترتيب اسقف اسميرنا، هيروپوليس و انطاكيه شدند.
زمینۀرساله
در آن زمان، حدود ۶۰ يا ۷۰ سال از تولد كليسا ميگذشت. مسيحيت در بيشتر بخشهاي امپراطوري روم مذهبي مهم بشمار ميرفت و داراي نفوذ قابل ملاحظهاي بود. بطور طبيعي بسياري در پي آن بودند كه پيغام انجيل را با فلسفهها و مكاتب مختلف درهم آميزند. جلوهاي از «ناستيسيزم» كليساها را به شكل از هم گسيختهاي درآورده بود. ناستيكها تعليم ميدادند كه در ذات انسان «دوآليزم» (دوگانگي) حاكم است. آنها معتقد بودند كه روح و جسم دو وجود منفّك ميباشند. گناه تنها در جسم ساكن است. روح ميتواند به هيجان آيد و به عالم خلسه فرو رود. جسم ميتواند هر آنچه را كه از آن لذت ميبرد، انجام دهد. بهرحال روح پرهيزكار همواره جسم شهوتران را بهمراه خود دارد. آنها منكر تجسم الهي بودند و بنظر آنها عيسي انساني معمولي بود كه به خيال بسياري ذات الهي داشت. در افسس، شخصي به نام كرينتوس رهبري اين گروه از بدعتگزاران را به عهده داشت. او در حالي كه بسيار شهوتران بود، ادعا داشت كه داراي تجربيات صوفي گرايانه و شناخت عميق از خدا است. اين رساله نشانگر آن است كه يوحناي رسول با در نظر گرفتن اين موقعيت، سعي بر آن دارد كه عيسي را تجلي واقعي و جسمي خدا معرفي كند. او بر اين مطلب تأكيد خاص دارد كه شناخت حقيقي خدا در تغيير اساسي اخلاقيات نمايانگر ميگردد.
> فصل اول > فصل دوم > فصل سوم > فصل چهارم > فصل پنجم
-
رسالۀ دوم یوحنا
هشدار دربارة معلمين كذبه
رسالة دوم و سوم يوحنا، نامههاي شخصي بود كه او به بعضي از دوستان خود كه قرار بود بزودي آنها را ملاقات كند، نوشت. او نامههاي ديگري نيز نوشته بود (اول يوحنا ۲ : ۱۴ ، سوم يوحنا ۹) كه احتمالاً آنها نيز خطاب به اشخاص ويژهاي بود و به خاطر خصوصي بودن آنها، در اجتماعات كليسايي قرائت نشدهاند و بدين ترتيب رسالاتي شناخته شده نبودهاند. اين دو رساله، بوسيلة هدايت روحالقدس برشتة تحرير درآمد و به فراموشي سپرده نشد بلكه براي كليسا حفظ گرديد. احتمال ميرود كه اين دو رساله، به رسالة اول پيوست شده و به كليساها ارسال شده است.
رهبران (۱)
ساير رسولان سالها پيش درگذشته بودند و حالا در بين همراهان و شاهدين زندگي عيسي، تنها يوحنا در قيد حيات بود. او در واقع قديميترين شخص مسيحيت محسوب ميشد.
خاتون برگزيده (۱)
با در نظر گرفتن معني ظاهري و تحت اللفظي خاتون، احتمالاً زني شناخته شده و مشهور بوده كه در نزديكي افسس زندگي ميكرده است. بنظر ميرسد كه خانة او محل اجتماع مسيحيان بوده است. اما از طرفي ممكن است كه اين كلمه، عبارتي سمبوليك باشد كه براي كليساي مخصوصي بكار برده شده است. خواهر برگزيدة تو (۱۳)، نيز احتمالاً زن مشهور ديگري بود كه در اجتماع مسيحياني كه يوحنا نيز جزو آنان بود، يكي از رهبران مسيحي محسوب ميشد. از طرفي ممكن است كه اشارة صرف به يك گروه كليسايي باشد.
راستي (۱-۴)
كلمة «راستي» در ۴ آية اول، ۵ بار تكرار شده است. راستي محبت (۱). دانستن راستي كه در ما ساكن است (۲). فيض، رحمت و سلامتي … در راستي (۳). رفتار در راستي (۴). راستي، اصل تعليم مسيح (۹). و اينكه او پسر خداست و پيروي او به معناي سلوك در احكام اوست (۶). حكم اعظم او اين است كه يكديگر را محبت بنماييم (۵).
معلمين كذبه (۷ – ۱۱)
اين بخش در واقع اشاره ميكند به آنچه كه در اول يوحنا ۲ : ۱۸ – ۲۹ گفته شده بود. معلمين كذبه از كليسايي به كليساي ديگر رفته، و در نام مسيح، اصولي را كه ايمان مسيحي را خدشه دار ميساخت، تعليم ميدادند. اين رساله به منظور هشدار به خاتون برگزيده نوشته شد تا در مقابل اين چنين افراد بايستد و از پذيرش آنها در خانة خود اجتناب بورزد. اما اين هشدار با مقدمهاي در ارتباط با ترغيب بر محبت مزّين شده است (۵ و ۶) و اين بدان معني است كه منظور از اجراي محبت، مسيحي تشويق دشمنان راستي نيست.
> فصل اول
-
رسالۀسوم یوحنا
طرد كردن همكاران يوحنا
غايوس (۱)
در شهر قرنتس شخصي به نام غايوس زندگي ميكرد كه توسط پولس ايمان آورده بود (اول قرنتيان ۱۴:۱، روميان ۲۳:۱۶). خانة او محل اجتماع مسيحيان بود. يكي از روايات حاكي از آن است كه او بعدها منشي (كاتب) يوحنا شد. اما عبارت «فرزندانم» در آية ۴، به غايوسي اشاره ميكند كه گويا توسط يوحنا ايمان آورده است. در هر صورت اين شخص يكي از رهبران محبوب مسيحي محسوب ميشد. يوحنا او را بسيار دوست ميداشت. كلمة حبيب ۴ بار تكرار شده است (۱و۲و۵و۱۱).
در هر وجه كامياب (۲)
اين بخش حاوي دعاي كسي است كه به مسيح بسيار نزديك بود. بركت خدا بايد علاوه بر بخشهاي روحاني يك فرد مسيحي، بر قسمتهاي غير روحاني نيز حاكم باشد. اين بدان معني است كه به نظر مسيح، بهرهمند شدن از ثروت اين دنيا نيز امري اشتباه نيست. يوحنا، خود در جواني شخص ثروتمندي بود. اما همين يوحنا نيز افراد را از محبت دنيا برحذر ميدارد (اول يوحنا ۱۵:۲-۱۷).
راستي (۱)
كلمة «راستي» نيز يكي از عبارات مورد علاقة يوحنا بود. او اين كلمه را ۲۰ دفعه در انجيل يوحنا، ۹ دفعه در اول يوحنا، ۵ دفعه در دوم يوحنا و ۵ دفعه نيز در سوم يوحنا بكار ميبرد. راستي محبت (۱)، سلوك در راستي (۲ و ۳)، شراكت در راستي (۷)، شهادت راستي (۱۱).
همكاران يوحنا (۵ – ۷)
پولس، حدود ۴۰ سال پيش كليساهايي در افسس و اطراف آن تأسيس نمود. اما در آن زمان، امكاناتي جهت تربيت شبانان وجود نداشت. او مجبور بود كه در بين اشخاصي كه توسط او ايمان ميآورند، افرادي را جهت شباني تربيت نمايد. بعدها، يوحنا با در نظر گرفتن ضرورت نگهباني شبان گونه از اين كليسا، اين افراد را جمع كرده، به تربيت آنان مشغول شد، بطوريكه تعداد كثيري از اين معلمين و واعظين به ساير كليساها اعزام شدند.
ديوترفيس (۸)
او يكي از معلمين كذبه بود كه با تحكم عمل مينمود و با يوحنا نيز كاري نداشت. بنظر ميرسد كه او و غايوس، شبانان دو جمع كليسايي متفاوت در يك شهر بودند. بنظر ميرسد كه بعضي از مبشريني كه توسط يوحنا به آنجا اعزام شده بودند، توسط ديوترفيس و جمع كليسايي او رد شده بودند. ولي غايوس آنها را پذيرفته بود. آنها هنگام بازگشت به افسس، يوحنا را از اين ماجرا مطلع كردند. اينك يوحنا اين رساله را با هيئت اعزامي ديگري، به همان شهر ميفرستد. مخاطب اين نامه غايوس است. نظر عمومي بر آن است كه حامل اين رساله ديمتريوس است (۱۱).
> فصل اول
-
رسالۀ يهودا
ارتداد قريبالوقوع
ايماني كه يكبار و براي هميشه به مقدسين سپرده شده است
يهودا
در كليساي عهد جديد، ما با دو نفر به اسم يهودا بر ميخوريم. ۱)يهودا، يكي از دوازده رسول مسيح (لوقا ۶ : ۱۶)؛ ۲)يهودا، برادر عيسي (متي ۱۳ : ۵۵) كه به عنوان نويسندة اين رساله در نظر گرفته شده است.
يوسفوس مورخ، اظهار ميدارد كه «دوميتين» در جفايي كه در سال ۹۶ ميلادي بر مسيحيان روا داشت، با جستجوي وارثان پادشاهي داود، دستور دستگيري نوة بزرگ يهودا (برادر عيسي) را صادر نمود. آنها خطاب به پادشاه عرض كردند كه آنان كشاورزاني بيش نيستند كه با زحمت و عرق پيشاني مشغول امرار معاش هستند و چشم داشتي به پادشاهي و سلطنت ندارند، چرا كه ملكوت عيسي ملكوت دنيوي نيست بلكه ملكوتي است كه هنگام باز آمدن دوبارة عيسي مستقر خواهد شد. اين بازگشت پر جلال خواهد بود و در انقضاي اين جهان، براي داوري بر مردگان و زندگان به وقوع خواهد پيوست.
مكان و تاريخ نگارش رساله
وجود وجوه تشابه بين اين رساله و رسالة دوم پطرس، اين احتمال را فراهم ميكند كه رسالة يهودا نيز خطاب به همان كليساهايي كه پطرس به آنها مينويسد، به نگارش درآمده باشد (دوم پطرس ۱:۳). اين كليساها در آسياي صغير بودند (اول پطرس ۱ : ۱).
دليل نگارش رساله
شواهد نشانگر آن هستند كه يهودا، با شنيدن ظهور بدعت ويران كننده در اين كليساها، بر آن شد تا طي اين رساله، پيغامي هشدار آميز به آنها ارسال كند و اين در حالي بود كه قبلاً در نظر گرفته بود تا رسالهاي دربارة پيغام انجيل براي آنها بنويسد (۳ و ۴).
معلمين كذبه (۴ – ۱۹)
يهودا مستقيماً به ذات اين اشخاص اشاره ميكند. او لقبهاي وحشتناكي را براي بعضي از رهبران كليسايي بكار ميبرد. مردمان بيدين (۴) كه فيض خدا را به فجور تبديل ساختهاند (۴). انكار كنندة مسيح (۴). همانند سدوم زناكار (۷). در خواب نيز جسد خود را نجس ساختند (۸). چون حيوانات غير ناطق خود را فاسد ميسازند (۱۰). در ضيافتهاي محبتانة شما صخرهها هستند (۱۲). شباناني كه خود را ميپرورند (۱۲). ابرهاي بيآب (۱۲). درختان بدون ميوه (۱۲). امواج جوشيدة دريا كه رسوايي خود را مثل كف برميآورند (۱۲). ستارگان آواره كه براي آنها تاريكي ظلمت جاوداني مقرر است (۱۳). همهمه كنندگان و گلهمندان (۱۶). به زبان خود سخنان تكبرآميز ميگويند (۱۶). استهزاء كنندگان كه به دنبال شهوات بيديني خويش هستند (۱۸). نفساني (۱۹). روح را ندارند (۱۹). به جهت منفعت خود به مردم احترام ميگذارند (۱۶). تفرقه انگيز (۱۹).
امروزه نيز اين چنين معلمين كذبه به كليسا راه مييابند (۴). و اين يكي از نشانههاي ظهور «روزهاي آخر» است. اين موارد اگرچه به خصوصيات معلمين كذبة دورة يهودا اشاره ميكند ولي در واقع نشانگر عملي است كه در طي قرون تا زماني كه كليسا وجود دارد، به منظور خدشه دار كردن عمل بخشايش مسيح، انجام ميشود. تاريخ كليسا، به وضوح به وجود اين چنين مواردي اشاره ميكند.
فرشتگان سقوط كرده (۶)
اين آيه و دوم پطرس، تنها آياتي هستند كه به موضوع فرشتگان سقوط كرده اشاره ميكنند (دوم پطرس ۴:۲). به نظر ميرسد كه در مكاشفه ۱۲ : ۹ به شكست بعدي آنها اشاره ميكند. بعضيها عقيده بر آن دارند كه اين بخش اشارهاي است به پيدايش ۶ : ۱ – ۵ كه پسران خدا با دختران انسان ازدواج ميكنند. اما احتمال دارد كه اين موضوع، مربوط به زماني باشد كه شيطان بعضي از فرشتگان را به شورش بر عليه خدا رهبري كرد.
منازعۀ ميكائيل با شيطان (۹)
از ميكائيل در دانيال ۱۰ : ۱۳ و ۲۱ به عنوان رئيس فرشتگان ياد شده است. در مكاشفه ۱۲ : ۷ نيز ميبينيم كه او رياست و رهبري فرشتگان را به عهده دارد. موضوع تدفين موسي در تثنيه ۵:۳۴-۷ مطرح شده است اما از موضوع منازعة ميكائيل با شيطان بر سر جسد موسي، ذكري به ميان نيامده است. اريجن معتقد است كه يهودا به مطالب كتابهاي آپوكريفا، اشاره مي كند. اين كتب، همزمان با تولد مسيح نوشته شدند كه تنها بخشي از آن، در حال حاضر باقي است. در اين بخش موجود نيز موضوعي تحت عنوان فوق به چشم نميخورد. احتمالاً يهودا به منابع ديگري اشاره كرده است. يوسفوس مينويسد: خدا بدن موسي را مخفي نگاه داشت تا روزي به شكل بت در نيايد. شايد شيطان در نظر داشت كه اسرائيل را به سوي بت پرستي اغوا كند و اشاره به اين موضوع توسط يهودا، احتمالاً تأييد جنبة تاريخي آن بوده است. او در واقع به گناه «اهانت» اشاره ميكند و بدين ترتيب نشان ميدهد كه حتي رئيس فرشتگان نيز شيطان را كه سزاوار ملامت بود، اهانت نكرد.
نبوت خنوخ (۱۴ و ۱۵)
در كل كتابمقدس، تنها در اين بخش به موضوعي تحت عنوان نبوت خنوخ اشاره شده است. شرح مختصر زندگي خنوخ در پيدايش ۵ : ۱۸ – ۲۴ يافت ميشود، اما در آنجا ذكري از سخنان او به ميان نيامده است. نقل قول يهودا از كتابهاي آپوكريفا (كتاب خنوخ) اخذ شده است كه در سال ۱۰۰ ق.م. به رشتة تحرير درآمده است. او ظاهراً اين بخش را به عنوان سخنان واقعي خنوخ در نوشتة خود جاي ميدهد. بنابراين در حالي كه آدم به عنوان بنيانگزار نژاد انساني، هنوز در قيد حيات بود، خنوخ (كه مدت ۳۰۰ سال با آدم همزمان بود)، آمدن خداوند را به همراه فرشتگانش پيشگويي كرد كه براي داوري نسل نامطيع خواهد بود. بايد توجه داشت كه وقتي يهودا بخشي از يك كتاب آپوكريفا را مورد تائيد قرار ميدهد، لزوماً همة كتاب مزبور را تائيد نميكند.
> فصل اول
تگ ها اعمال رسولانافسسیانانجیلاول پطرساول تسالونیکیاناول تیموتاوساول قرنتیاناول یوحناتیطسدوم پطرسدوم تسالونیکیاندوم تیموتاوسدوم قرنتیاندوم یوحنارومیانسوم یوحناعبرانیانعهدجدیدغلاطیانفیلمونفیلیپیانکتابمقدسکولسیانلوقامتیمرقسمکاشفهیعقوبیهودایوحنا
0 دیدگاه در “عهد جدید”